چگونه بنویسیم و ننویسیم
سالهاست که هی به آدم های مختلف می گم چه جوری بنویسند و چه جوری ننویسد. آنقدر که دیگه فکر می کردم نه تنها همه ی آنهایی که اطراف ام هستند میدانند چی کار باید بکنند، بلکه آنهایی هم که اطراف ام نیستند هم میدانند. تا اینکه همین چند روز پیش با دو نفری که سال ها می شناسم رو یک مقاله مشترک کار می کردیم که یکهو دیدم ای دل غافل، وای وای … خلاصه این «تذکرة النفت چراغ خورده ها» رو برای همه آنهایی می نویسم که خدایی نکرده یک روزی می خوان یک مقاله ای چیزی بنویسند. فعلا خیلی آهسته آهسته جلو می ره و بدون هیچ طبقه بندی خاصی. بعضی از چیزها فقط مربوط به مقاله های انگلیسی می شه بعضی ها هم مشترک بین انگلیسی و فارسی. این ها رو هم جدا نمیکنم چون خود به خود معلوم است چی به چیه
یک. برای ارجاع به یک مقاله که توسط گروهی از خون جگر خورده نوشته شده است. برای بار اول همه ی اسامی را ذکر می کنید که یادی از آن نفت چراغ خورده کرده باشید. از آن پس اگر به انگلیسی مینوسید از «فلانی و ات آل» ، و اگر به فارسی مینوسید از «فلانی و همراهان»استفاده میکنید
دو. در نوشتن مقاله های علمی به زبان بیگانه که عموما انگلیسی است از مخفف ها استفاده نمی کنید. برای مثال نمینویسید«دیدنت» می نویسید «دید نات»ا
سه. اولین بار که از یک مخففی چیزی استفاده می کنین فرض نمیکنین که خواننده بیچاره می دونه منظورتون چیه. مثلا اگر نوشتین «دصا» می گین که منظور «دانشگاه صنعتی اصفهان» است. البته ترتیب درست این است که اول اصل رو بگین بعد مخفف رو و حتما هم بگین که از این به بعد از مخفف استفاده می کنین. راستی دصا رو فقط برای تیکه به دوستان اصفهانی ام درست کردم که انگیزه نوشتن این متن بودن!ا
چهار. چیزی ننویسین که خودتون نمیدونین چیه. یادتون باشه حتی اگه نقل قول مستقیم می کنین باید اون قدر اون رو خوب فهمیده باشید انگار که از اول هم خود شما اون رو گفتین. یادتون باشه مسئولیت هر چی مینویسین با شماست نه با اون بیچاره ای که روحش هم خبر نداره که شما به کارش ارجاع دادین.ا
پنج. مقاله رو با کلی ترین جمله ای که به فکرتون می رسه شروع نکنین. یادتون باشه که شما قراره در باره یه موضوع خاص بنویسن و وقتی با یه جمله خیلی کلی شروع می کنین یا پر کردن فاصله اش با اون موضوع خاص غیر ممکنه یا اینکه خیلی کلمه می بره. از شما چه پنهون که اگه من داور یه مقاله ای باشم که با این جمله شروع می شه که «ریاضی ملکه علوم است» در حالی که عنوان مقاله این است که «قدرمطلق را چگونه درس بدهیم» باقی مقاله رو نخونده، اون رو رد می کنم. برای اون عنوان، می تونه شروع مقاله مثلا این باشه که «قدر مطلق اولین بار در دبیرستان آموزش داده می شود و تحقیق های گذشته نشان داده است که درک آن برای دانش آموزان سخت است.» ببینین چقدر راحت می تونین با شروع از یه همچین جمله ای به راحتی برین سر تحقیق خودتون.ا
شش. اگه آنچه می نویسید جز تجربه های اول نویسندگی شماست، سعی کنید تا جایی که می توانید از جمله های کوتاه استفاده کنید. اگر نویسنده ای باتجربه هستید، باز هم سعی کنید تا جایی که می توانید از جمله های کوتاه استفاده کنید. یادتان باشد که خواننده نیاز به نفس کشیدن دارد و هدف شما این است که آنچه نوشته اید را بفهمد نه اینکه نفهمد.ا
هفت. هر بخش را جوری بنویسید که خواننده بتواند در یک نشست آن را بخواند و بقول استاد راهنمای دوره ی دکتری ام آخرش بره یه چایی بخوره. اونقدر یه بخش رو طولانی نکنین که وسطش مجبور بشه بره شصت تا چایی بخوره و هی هم یادش بره اصلا موضوع چی بود.ا
هشت. وقتی می گین تحقیقات گذشته نشون می ده احتیاج نیست ششصد تا تحقیقی که تو هر سوراخ سنبه ی دنیا انجام شده تو پرانتز لیست کنین و به خواننده نشون بدین که هر چی بوده است رو خوندین. همین که به دو یا سه تحقیق مهم خوب انجام شده ارجاع بدین کافی است.ا
نه. اگه در مورد موضوعی که دارین می نویسین خیلی تحقیق نشده است بهتر است به جایی که جمله را با تحقیقات گذشته شروع کنید با تحقیقی که می شناسین شروع کنید. مثلا اصغری (1473) نشان داد که نوشتن چنین فهرستی برای اینکه چگونه بنویسیم و ننویسیم به درد هیچ کسی نمیخورد چرا که ملت کار خودشان را می کنند
ده. همیشه یادتون باشه که وقتی از این و آن و چنین و چنان استفاده می کنید معلوم باشد که به چی ارجاع می دهید. مثلا در شماره «نه» آیا معلوم بود که منظورم من از چنین فهرستی کدام فهرست است
یازده. این یازده خیلی به درد اونهایی می خوره که خیلی فارسی می نویسن و یهو به سرشون می زنه یه مقاله انگلیسی بنویسن. قسمت فارسی من می خواست این جمله رو اینطوری شروع کنه که «این خیلی به درد اونهایی می خوره …». فرق رو می بینین. در جمله اول معلوم است این به چی ارجاع می ده. در جمله ی دوم معلوم نیست. حداقل برای یه خواننده انگلیسی زبان. وقتی یه ویراستار ده هزار جای مقاله تون بنویسه «این چی» یا به قول خارجی ها «دیس وات» اونوقت می فهمین من چی گفتم
دوازده. یادتون باشه قلمبه سملبه نوشتن مقاله رو بهتر و مهم تر نمی کنه. مقاله باید یه حرفی برای گفتن داشته باشه و اون حرف رو به زبونی بگه که یه بچه ی هوشمند چهارده ساله اون رو بفهمه. اینکه یه بچه ی هوشمند چهارده ساله اصولا چه چیزهایی می فهمه رو برین از استاد راهنمای دومم بپرسین که این حرف رو به من زد
سیزده. خیلی طبیعی است که وقتی مقاله تون رد بشه هزار فکر بکنین که هیچ کدومش اثبات نشده، اثبات هم نمی شه. مثلا فکر نکنین که شما رو رد کردن «چون از ایران کار فرستاده بودین». یا اینکه شما رو رد کردن چون «کسی شما رو نمی شناسه و شما مثل فلانی که اون همه کار مبتذل داره معروف نیستین». دروغ چرا خود من همه ی این فکر ها رو به موقع اش کرده ام ولی وقتی کارم خوب بوده و خوب نوشته شده بوده از همون ایران هم راه خودش رو پیدا کرده
چهارده. چهارده یه جوری یه نسخه از سیزده است. اگه زد و مقاله تون پذیرفته شد، با خودتون فکر نکنین اوه اوه ببنین چقدر کارم درسته که از ایران هم فرستادم پذیرفته شد و دهن این ادیتورهای خارجی رو به خاک مالیدم. فقط خوشحال باشین که کارتون پذیرفته شده. باور کنین، که ادیتورها هم مثل تخمه ژاپنی می مونن، بعضی هاشون خوبن بعضی هاشون بد. همین
پانزده. تجربه کار با یه آدم شناخته شده تر و معروف تر از خودتون همیشه جالبه. بالاخره بعضی آدم ها به دلایل خوبی معروف شدن. اگه اون تجربه نصیبتون شد از اون لذت ببرین و استفاده کنین. اگه کار به یه مقاله ختم بشه که چه بهتر. یه خوبی یه مقاله مشترک با یه آدم معروف اینه که احتمال اینکه کارتون خونده بشه می ره بالا. و این هم وقتی بهش فکر می کنین خیلی طبیعی است. خود شما ترجیح می دین صادق هدایت و امیر اصغری (1300) رو بخونین یا امیر اصغری تنها رو (1396)