سلطان علی اکبر خان کیست؟

سوم اسفند ۱۲۹۹ کلنل رضاخان میرپنج کودتا کرد و بساط قاجار را برچید. ولی خب، هنوز سال ها تا اینکه مملکت یه کمی شکل مملکت به خودش بگیره فاصله بود و هر روز این گوشه و آن گوشه یه نفر یه حرکتی می زد. یکی از این حرکت ها به کودتای لاهوتی معروف است که توسط ابوالقاسم لاهوتی در بهمن ۱۳۰۰ در تبریز شروع شد و بیشتر از ده روز دوام نیاورد. این یکی بر علیه اقدامات رضاخان بود و هدف نهایی آن تسخیر تهران. نتیجه کودتا، فرار همیشگی لاهوتی از ایران بود و اعدام چند ژاندرم و تبعید چند ژاندارم دیگر. نام یکی از این ژاندارم های تبعیدی سلطان علی اکبر خان است (سلطان جزو نام او نیست و از القاب ارتشی است که آن موقع ها استفاده می شده.) در داستان ها آمده است که این علی اکبر خان و دو ژاندارم دیگر بودند که ایده ی کودتا را پروراندند و بعد لاهوتی را قانع کردند که رهبری کودتا را به عهده بگیرد. کودتا که شکست خورد علی اکبر خان، با لاهوتی از ایران گریخت ولی بعدا پدرش که معتضدالملک نامی است گفت او گول خورده بود و اصلا بچه ی این حرف ها نبود و خلاصه تهران را راضی کرد که او برگردد و در خاک وطن تبعید باشد (کودتای لاهوتی؛ کاوه بیات؛ ۱۳۹۳). در داستان ها آمده است که علی اکبر خان برادر زاده قوام السلطنه بوده است که درست نیست. اگر چه به هر حال به نظر می رسد که از همان خانواده است چون باید آنقدر آشنا می داشته که تهران از سر بچه اش بگذرد و به تبعید راضی شود. به همین دلیل حدس من این است که معتضدالملک در درخت زیر(محمود فرهاد معتمد؛ سپهسالار اعظم، ۱۳۲۵)، همان است که پدر علی اکبر است و می توان یک شاخه با اسم علی اکبر به درخت اضافه کرد. اگر چه تمام تلاش های من تا کنون برای یافتن سند رسمی از این پدر پسری شکست خورده است

چرا علی اکبر خان مهم است؟

خب، خب. حالا چرا واقعاً؟ آیا مثلا مثل خسرو روزبه یکهو حرکت ریاضی واری زده در کنار انقلابی بازی. نه راستش. دلیل اهمیت علی اکبر خان این است که همسر یکی از شخصیت های مورد علاقه من بوده است. کی؟ می بینم که کنجکاوانه می پرسید. و اگر من را بشناسید می دانید کی. بتول علامیر! راستش اسم این قسمت باید می بود بتول علامیر (۳)، ولی فکر کردم برای بازارگرمی بهتر است اسم آن را بگذرام علی اکبر خان. حالا از کجا حدس می زنم این دو نفر زن و شوهر بوده اند. اول اینکه به اسناد موجود از دارالمعلمات دست پیدا کردم (اسناد تاریخی تربیت معلم در ایران؛ جلد دوم، اسناد دارالمعلمات؛ شهرام یوسفی‌فر، امین محمدی، علی‌باقر طاهری‌نیا؛ ۱۴۰۰) و در آنجا چند سندی هم هست با اسم بتول. در یکی از آنها آدرس منزل خانم بتول همایون علامیر، معلم جبر و هندسه کلاس چهارم و پنجم متوسطه، و پداگوژی پنجم، هم هست

خیابان شاهپور، بازارچه کربلایی عباسعلی، منزل سلطان علی اکبر خان، نمره ۴

یادتان هست که مهرماه فرمانفرماییان در مورد بتول نوشته بود

زمانیکه ما او را شناختیم، با یک افسر ایرانی ازدواج کرده بود که گویا در توطئه ای بر ضد رضاشاه دستگیر شده و با عده ای دیگر در یکی از بنادر جنوب کرمان در تبعید به سر می برد

۲۴۱ زندگینامه عبدالحسین میرزا فرمانفرا. ص

بتول علامیر (۲) نمی دانستیم آن افسر ایرانی کیست. الان می دانیم و البته می دانیم که این یعنی بتول از سال ۱۳۰۰ تا حداقل سال ۱۳۰۷ که تاریخی است که مهرماه فرمانفرماییان در موردش می نویسد، دور از همسرش بوده است

ما اکنون نام همسر بتول را می دانیم، حتی محل زندگی او را هم می دانیم! قبلا هم حدس زده بودیم که پدر او عباس علامیر است. که البته و با کمال شرمندگی باید بگم که اشتباه حدس زده بودیم

حذف پدرهای نادرست

در همان سند دارالمعلمات که آدرس بتول هست، تاریخ یک طرف زندگی اش هم هست، تاریخ تولد ۱۲۸۲. و خدای من همین یک تاریخ یکهو کل تاریخ را عوض می کند

یادتان هست که عیسی صدیق نوشته بود بتول فرزند احتشام همایون دبیر اول سفارت ایران در آلمان است و من استدلال کردم که نمی تواند درست باشد. حالا دلیل قطعی دارم که چرا نمی تواند. احتشام همایون متولد ۱۲۶۴ است. یعنی وقتی بتول به دنیا آمد، احتشام همایون تازه هجده ساله شده بود. البته هجده ساله های آن موقع می توانستند ۱۸ بچه داشته باشند ولی احتشام همایون تازه داشته مدرسه سیاسی را شروع می کرده و تا چهار سال بعد هم مشغول درس خواندن در آنجا بوده است و حدود های سال  ۱۲۹۰ می رود سفارت ایران در لندن

و اینکه حدس خودم که عباس علامیر می تواند پدر بتول باشد که حتما اشتباه است چون عباس علامیر متولد ۱۲۷۱ است و حتی در آن قدیم ها هم نمی شده که در یازده سالگی بچه داشت. البته این مقایسه تاریخ تولد بتول و عباس یکی از سندهایی را که من با زحمت خیلی زیاد پیدا کرده بودم کلا بی خاصیت می کند و آن سند وراثت عباس علامیر و اینکه تنها دو وارث داشته است یکی لیلی علامیر(«دختر منحصر به فرد آن مرحوم» در ایران) و دیگری الزه (همسر آلمانی اش.) و اما قبل از اینکه از پدر رونمایی کنیم کمی با بتول از پنجره چهار پنج سندی از دارالمعلمات که شامل اسم او است آشنا شویم

بتول، خودش

اولین سندی که از بتول است مربوط به سال ۱۳۰۲ است که در آن از او به عنوان معلم کنتراتی نام برده شده. آخرین آن بهمن ۱۳۱۲ است که بتول به دلیل فوت پدربزرگ دو روز غیبت داشته. کلا بتول به نظر همکار راحتی نمی رسیده. یا مرخصی بوده و معلوم نبوده کی بر می گرده. یا وسط سال می خواسته برود مرخصی و ملت باید سعی می کردند که او را راضی کنند که نرود. یا اینکه به دوتا از همکاران «کلمات زشت گفته بود» و بازرس وزارت معارف باید پی گیری می کرده. اخلاق بتول به کنار، چیز دیگری که در نگاه اول به نظر مهم نمی رسد این است که در اکثر اسناد دارالمعلامات فامیلی بتول نوشته نشده است و از او فقط به عنوان خانم بتول همایون اسم برده شده و فقط در دو مورد فامیلی نوشته شده است یکی از آنها «علامه» و دیگری «علامیر». حالا چرا این مهم است. چون اگر یادتان باشد ما اولین بار بتول را با فامیلی احتشامی شناختیم و زمانی که می خواست در دانشسرای عالی ثبت نام کند، سال ۱۳۱۴. و این تغییر فامیل ناگهانی، به اخلاق پدر او مربوط می شود

پدر

پدر بتول خود محمود خان احتشام السلطنه (محمود علامیر) است. و اگر این درست باشد کلا یک کشف تاریخی محسوب می شود

مهرماه فرمانفرماییان نوشته بود بتول همایون دختر احتشام السطنه است و من استدلال کردم نمی تواند درست باشد چون نام بتول در شجره نامه نیست. راستش الان فکر می کنم می دانم چرا نام بتول در شجره نامه نیست

احتشام السطنه از سال ۱۲۸۰ تا ۱۲۸۳ در آلمان بوده است و یادمان باشد که تاریخ تولد بتول ۱۲۸۲ است و بخش خوبی از زندگی اش در آلمان بوده است

خانواده احتشام السطنه در آلمان همراه او نبوده اند و او کلا تا دو هفته از همسرش دور می شده است سر و گوشش می جنبیده. در خاطراتش از زنان صیغه ای یاد می کند که بعضی آنقدر به او علاقه مند می شوند که تا آخر عمر هم شوهر نمی کنند! یعنی خداییش اعتماد به نفس در این حدش خوب است

بنابراین حدس من این است که بتول در آلمان به دنیا آمده و از مادری که نامی از او توسط احتشام السلطنه در جایی برده نشده است

بنابراین و به دلایل مذهبی و سیاسی و اجتماعی، احتشام السلطنه باید رابطه پدر فرزندی اش را با بتول مخفی نگه می داشته. اگر چه هوای او را داشته است و احتمالا هم او بوده که او را برای ثبت نام در دانشسرای عالی به عیسی صدیق معرفی می کند، ولی با فامیلی ساختگی احتشامی. حتما می پرسید آخه مگه می شه. برای همین یک مثال دیگر از احتشام السلطنه بازی می زنم

محسن علامیر فرزند احتشام السلطنه از همسر فرانسوی اش است که «در ورود به برلن مراسم تشرف او به دین حنیف اسلام و اجرای رسمی صیغه ازدواج به عمل» آورد. این آقا محسن بعدا و در سال ۱۳۰۸ جزو محصلین بی بضاعت که در اروپا زندگی می کنند بورس دولتی دریافت می کند و بعدا از آن بورس خارج و «جز محصلین وزارت جنگ منتقل» می شود (اسناد مربوط به قانون اعزام محصل از سال ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳؛ الهام ملک‌زاده و عبدالحسین نوایی؛ ۱۳۸۲.) نکته جالب اینکه در ستون اطلاعات مربوط به او نه نام پدر هست، نه تاریخ تولد هست، نه شماره شناسنامه، نه هیچی دیگه. کلا یک آدمی به عنوان محسن علامیر بورس می گیرد. خلاصه اینکه به نظر می رسه احتشام السلطنه اینکه ملت فکر کنن داره مطابق شرع عمل می کنه خیلی براش مهم بوده و برای همین براش مهم بوده که در خاطراتش فقط نگوید که با همسر فرانسوی ازدواج کرده و تاکید کند بعد از مراسم تشرف به دین اسلام عقد کردند. حالا فکرش را بکنید اگر بچه ای داشته باشد از زنی که نامی از او نبرده است

البته دلیل دیگری هم برای اینکه بتول دختر احتشام السطنه است دارم و اینکه یکی از علامیرهای نسبتا نزدیک به احتشام السلطنه را پیدا کردم و او از عمه اش پرس و جو کرد و این جواب را برای من فرستاد

According to her, Abbas was my grandfather Mohsen Alamir’s brother, a consul in Berlin. My grand grandfather was Ehtesam Alsaltaneh and Batul his daughter. Not sure whether she confuses the generations or family relations, because then Batul would be a sister (or a niece?) of my grandfather Moshen and of Abbas.  Maybe you can find that out via the family tree?  Imagine, how closely I am related to Madame Batul with our knowing, isn’t that amazing?

و اگر بتول فرزند احتشام السلطنه باشد دو نتیجه دیگر هم خواهد داشت

فوت و مادر

نامه دست نویسی از اشرف الدوله علامیر (همراه نام جدیدترش، «ملکه») به وزارت کشور هست به تاریخ ۶ دی ما ۱۳۴۰ که درخواست می کند مستمری بازنشستگی پدرش مرحوم محمود علامیر (احتشام السطنه) یا برادرش، مرحوم سرهنگ قاسم علامیر را که به جز او «مستمر بگیر ندارند، برای گذران به او پرداخت فرمایند.».تاسف انگیز این است که نامه را که بررسی کرده اند در کنار آن نوشته اند به نام محمود علامیر پرونده نداریم

با توجه به اینکه بتول بالاخره رسما در سال ۱۳۳۲ با نام بتول علامیر بازنشسته شد و نه با نام «ساختگی» بتول همایون احتشامی یعنی او بالاخره به طور رسمی یک علامیر محسوب شد، او هم اگر در سال ۱۳۴۰ زنده بود، یکی از مستمر بگیران محسوب می شد. بنابراین حدس من این است که او قبل از آن تاریخ فوت کرده باشد و این یعنی قبل از پنجاه و هشت سالگی

و بالاخره اینکه یادتون هست که در بهمن سال ۱۳۱۲، بتول به علت فوت پدربزرگ دو روز غیبت داشت. این پدر بزرگ نمی توانسته است پدر احتشام السلطنه باشد چرا که او حدود شصت سال ها پیش در گذشته بوده است. این یعنی باید پدر مادرش فوت کرده باشد. ولی این یعنی او باید از یک مادر ایرانی به دنیا آمده باشد و اگر این را در کنار این احتمال که او در آلمان به دنیا آمده باشد قرار دهیم، سوال اینکه مادر کیست بسیار هیجان انگیر خواهد بود. اگر چه احتمال دیگر هم این است که بتول از فوت پدر بزرگ به عنوان بهانه ای استفاده کرده باشد که دو روز مدرسه را بپیچاند و راستش با توجه به شناختی که من از بتول دارم این هم خیلی محتمل است

سخن آخر

راستش من اینها را می نویسم با این آگاهی که می دانم ممکن است اشتباه باشند و فقط امیدوارم که بالاخره یک آدم مطلع تری این ها را ببیند و از چرت و پرت هایی که نوشتم خونش به جوش بیاید و واقعیت ها را بریزد روی میز

پی نوشت

راستش هنوز کیبوردم خشک نشده بود که یکهو فکر کردم هنوز چیزی هست که باید چک کنم و چک کردم و نتیجه شده بتول ۴

Subscribe
Notify of

0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments