این قسمت: وقتی به مجید وحی می شود
راستش مدت هاست که می خواستم در مورد استفاده از حسن و حسین و آیدا و آلاله در کتاب های درسی بنویسم ولی هی نمی شد. ولی حالا که جز نوشتن کاری ندارم دیگه نشد که ننویسم. اول می خواستم از کتاب اول دبستان تا آخر دبیرستان برم و یه چیزی در مورد همه ی اونها بنویسم. ولی وقتی شروع کردم، خود کتاب دوم دبستان اونقدر «غنی» بود که اصلا دیگه لازم نشد خیلی برم اون ور تر! ولی قول می دهم به تدریج در مورد همه ی آنها بنویسم (ولی برای این کار نیاز به کمک دارم که آخر این نوشته خواهم گفت چیست). اینها را به دلیلی که خواهید دید تحت عنوان قصه های مجید می نویسم (بعدا سر فرصت هم تکلیف خودم را هوشنگ مرادی کرمانی روشن خواهم کرد که بدون اجازه ی من از این عنوان استفاده کرده!)ا
فکر کنم، آنها که با کتاب های درسی آشنا نیستند، هنوز نمی دانند که من قرار است در مورد چی بنویسم: در مورد یه سری دانش آموز که همه جای کتاب های درسی هستند و فعال اند. این «فعال» بودن به این دلیل است که مواردی مثل اینکه «علی دو مداد داشت و سه مداد دیگر هم مادرش به او داد، حالا علی چند مداد دارد؟» مورد بحث من نیستند. و مواردی مثل زیر از کتاب دوم دبستان مورد نظر هستند
اگر چیزی را از قلم نیانداخته باشم، این اولین جایی است که این بچه های فعال سر و کله اشان به کتاب درسی باز می شود. در نگاه اول هم به نظر بی آزار می رسند. اگر چه اینکه به یه بچه ی دوم دبستان بگی خلاق باش، بعد هم چند تا مثال بزنی که فقط یه درصد خیلی کوچیک از بچه ها در اون سن ممکن است آنطور فکر کنند، احتمالا به خلاق شدن اون بچه کمک نخواهی کرد و اگر اون بچه خودش را ناتوان احساس نکند، خیلی شانس آوردی. ولی این به کنار. دانش آموزی که خیلی کنجکاوی برانگیز است، حسین است. یادتان باشد که حسین دانش آموز کلاس دوم دبستان است و با توجه به اینکه تازه صفحه ی بیست و پنج کتاب است، باید اوایل سال باشد. ادبیات فارسی مورد استفاده ی حسین هم به کنار (راستش من خیلی دوست داشتم وقتی بچه من دوم دبستان بود می توانست با چنین ادبیاتی حرف بزند). چیزی که بیشتر کنجکاوی بر انگیز است، استفاده از اصطلاح «جمع های دوقلو» است. چرا کنجکاوی برانگیزاست: چون در هیچ جای کتاب اول دبستان و تا اینجای کتاب دوم دبستان از این اصطلاح استفاده نشده. و این اولین و آخرین باری است که از آن استفاده می شود. الان، این یعنی احتمالا پدر حسین معلم ریاضی است. اون هم نه هر معلم ریاضی، معلمی که با این واژه آشنا است. این هم به کنار، چون ممکن است پیش بیاد. اما قصه ی مجید که الان می خواهم بگم، یه چیز دیگه است. به همین دلیل اسم این داستان ها قصه های مجید است نه قصه های حسین
مجید کیست
این مجید است
مجید دانش آموزی است که بیش از هزار سال فعالیت فکری بشر را در دوم دبستان انجام می دهد. مجید، آنچه را که دست آورد ریاضی دانی مانند کوشیار گیلانی محسوب می شود به طور شسته رفته تر و نظام مند تری در دوم دبستان انجام می دهد. مجید دانش آموزی است که ناگهان از کار با دسته های ده تایی و یکی ها تا اینجای کتاب، برای جمع و تفریق از روش ستونی استفاده می کند. از آنجایی که از هیچ مجیدی در ادبیات آموزش ریاضی که قادر به انجام این کار باشد سندی وجود ندارد، دانش آموزش ریاضی برای تحلیل کار این مجید به کار نمی آید. و وقتی دانش به کار نمی آید، تنها نتیجه این است که به مجید قصه ی ما وحی شده است
حالا چی
حالا اینکه از این مجید ها در کتاب های درسی فراونند. اگر شما ای خواننده محترم شماره صفحاتی از کتاب های درسی را که دانش آموزان در آن «فعال» اند را برای من بفرستی، تلاش خواهم کرد در مورد ریاضی مربوط به آن فعالیت، تاریخ آن و آموزش آن بنویسم
و شما ای مولف محترم، لطفا تفکرات خودتان را در دهان بچه های ساختگی قرار ندهید. این کار برای بچه هایی که واقعا بچه اند ضرر دارد
یا نمودار دایره ای در پایه ی پنجم، صفحه ی ۱۲۶، بچه ها برای یه جدول داده نمودار میکشن، یکیشون بدون توضیحی نمودار دایره ای رسم کرده. . بعد از دانش اموز میخوان که جدول رو بر اساس نمودار کامل کنه، حتی توضیحی در مورد چگونگی رسم داده نشده
صفحه ۱۰۰ کتاب ریلضی ششم، جایی که مساحت دایره و به قولی مساحت گلبرگ رو داره حساب میکنه، خود معلم ها هم تو درک و تصور هندسیش مشکل دارن
من خودم دانش آموز دهه هشتادی هستم ، و گاهی کتاب های نظام قدیم رو نگاه میکنم و ازینکه اونها بیشتر قضیه و روش محور بودن لذت میبرم. یعنی کتاب درسی میومد مستقیم از همون اول اصل درس رو بیان میکرد ، تو یکم با مفهومش کلنجار میرفتی بعد پشت بندش کتاب یه مثال مطرح میکرد و شروع میکرد به حل کردن و تو میفهمیدی که آهان پس اینطوری باید از اون روش استفاده کنم و …. اما توی نظام جدید این فرایند وارونه شده کتاب یه چالش و مسئله رو مطرح میکنه و میگه خب دختر یا پسر گلم شما خودت بشین فکر کن و یه راهی برای جواب دادن به این سوال پیدا کن و خودت نتیجه بگیر بعد من اگه دلم خواست یکم جلوتر به اون نتیجه ای که تو پیدا کردی اشاره میکنم و رد میشم میرم
این اتفاق در کلاس درس هم خیلی اتفاق میافتد
به نظرم پیش از کتاب درسی هم، با راه افتادن جو ساختن گرایی و … در کلاسهای درس و طراحی درس با فعالیتهای پشت سر هم، این توهم ایجاد شده که بچهها خودشان دارند یاد میگیرند
مثال خیلی قدیمی تر آن، طرح مسئلهای در کلاس است که معلم همان روز قبل یا حتی ساعتی قبل، حلش را یاد گرفته و به جوانب و روشهای مختلف نزدیک شدن به آن فکر نکرده، آن را سر کلاس میبرد و تعدادی از بچهها آن را به همان روشی که معلم یاد گرفته بود، حل میکنند، یعنی معلم فکر میکند که حل کردهاند و صادقانه گول میخورد. در حالیکه همین مسئله در کلاس یک معلم آگاه به جوانب مسئله و توانا در تسهیلگری، ممکن است حل نشود
عبارت شاهکار در نوشته شما اشاره به کوشیار گیلانی است، این عبارت و عبارتهای مشابه که به معلم و مولف تلنگر میزند که ابعاد مسئله را ببینند و شاید تلنگرهای پیدر پی در موضوعات و مسئلههای مختلف، راهی برای درمان این مشکل باشد
بسیار بسیار مشتاق هستم که تاریخ ریاضی مرتبط با ریاضی دبستانی را بشنوم و بخوانم
خیلی ممنون که مینویسید
سلام استاد
واقعا درست است. بچه ها خودشون را مقایسه می کنند و در ناخودآگاهشون خودشون را اذیت می کنن. خیلی وقت ها هم می زنن به دنده ی بی خیالی که برو بابا ولش کن. و هزار اتفاق دیگه
خیلی جالب بود. خیلی بده که به بچه ها تفکر مصنوعی رو بعنوان تفکر طبیعی جا میزنن!